ترجمه درس پنچم پایه دوم راهنمایی . این الرسالة
الدرس الخامس : درس پنچم
أین الرّسالة : نامه کجاست؟
السید الجلیلی موظف . هو رجل غیر منظم .
آقای جلیلی کارمند است . اومردی نامرتب است .
فی یوم من الایام فقد رسالة مهمة للرئیس .
در روزی از روزها نامه مهم رئیس را گم کرد (نامه ای مهم برای رئیس)
این ... این الرسالة ...؟ کجاست .... نامه کجاست ...؟
فی المحفظة ....؟ در کیف ....؟
علی المنضدة ..... ؟ روی میز ....؟
فی غرفة السید الرحیمی و السید الابراهیمی
در اتاق آقای رحیمی و آقای ابراهیمی
هل رأیتما رسالة الرئیس ؟
آیا (شمادونفر) نامه رئیس را دیدید ؟
لا.... لا .... نه ..... نه ...
امس انتما اخذتما تلک الرسالة . .... حتما فی غرفتکما .
دیروز شما دونفر آن نامه را گرفتید ... حتما در اتاقتان است .
عند باب الغرفة نزدیک درب اتاق
هل رایتما رسالة الرئیس ؟
آیا (شما دونفر) نامه رئیس را دیدید ؟
لا .. لا ... انتَ نسیتَ .
نه ... نه ... تو فراموش کردی . (از یاد بردی )
ولکن انتما اخذتما تلک الرسالة .
ولی شما دونفر آن نامه را گرفتید . (برداشتید)
فی الغرفة الکبیرة
در اتاق بزرگ
أیها الاصدقاء ! هل رایتم رسالة الرئیس ؟
ای دوستان ! آیا نامه رئیس را دیدید ؟
لا .... لا ... نه .. نه
هل رایتنّ رسالة الرئیس ایتها السیدات ؟
ای خانم ها ! آیا نامه رئیس را دیدید ؟
هل نسیتَ مرة اخری ؟ آیادوباره فراموش کردی ؟ (یک بار دیگر فراموش کردی )
الهی ! این الرسالة ؟ خدای من ! نامه کجاست ؟
تعب کثیرا ثم رجع الی غرفته و جلس علی الکرسی .
بسیار خسته شد و به اتاقش بازگشت و روی صندلی نشست .
این .. این الرسالة ؟ کجاست ؟ نامه کجاست ؟
فجأة ناگهان
نظر ... فنظر .... نگاه کرد ... پس نگاه کرد ..
و صرخ متعجبا و با تعجب فریاد زد
ها! هذه هی الرسالظ . آهان . این همان نامه است .
ترجمه درس چهارم پایه دوم راهنمایی
ترجمه درس چهارم پایه دوم راهنمایی
الدرس الرابع : درس چهارم
الحریق .... آتش سوزی
خرجت الام من البیت . مادر ازخانه خارج شد .
وطلبت من سلمان و سمیة قراءة درسهما .
و از سلمان و سمیه خواست درسشان را بخوانند .
قرأ سلمان درسه حول احتراق الکحول و الملح .
سلمان درسش را درباره (پیرامون) آتش گرفتن الکل و نمک خواند .
فقصد اختبار الدرس بمساعدة سمیه .
پس تصمیم گرفت درس را با کمک سمیه آزمایش کند .
سلمان سمیه اختبار الکحول الملح الکبریت الحریق
سلمان / سمیه / آزمایش / الکل / نمک / کبریت / آتش سوزی
عندما رجعت الام ، حزنت کثیرا .
هنگامی که مادر بازگشت بسیار ناراحت شد...
و بعد ساعة و بعد از یک ساعت
وصل الاب أیضاً و نظر الی البیت المحروق ...
پدر هم رسید و به خانه سوخته نگاه کرد ..
فحزن کثیراً . پس بسیار ناراحت شد .
ثمّ نظر الی سلمان و سمیه .... نظر الیهما .... فقط .
سپس به سلمان و سمیه نگاه کرد ... به آن دو فقط نگاه کرد . (بچه ها این نگاه کردن ها بعضی وقت ها از صدتا حرف زشت بدتره . مگه نه؟
فی منتصف اللیل ... در نیمه شب ..
سلمان نائم . سلمان خوابیده است .
انتَ جاهل . انتَ غافل . تو نادانی . تو بی خبری .
لماذا لعبتَ بالکبریت ؟ چرا با کبریت بازی کردی ؟
هل ندمتَ ؟ آیا پشیمان شدی ؟
لماذا غفلتَ ؟ هل انتَ نادم ؟ چرا غفلت کردی ؟ آیا پشیمان هستی ؟
و سمیة نائمة . و سمیه خوابیده است <
انتِ غافلة . انتِ جاهلة . تو بی خبری . تو نادانی .
لماذا لعبتِ بالکبریت ؟ چرا با کبریت بازی کردی ؟
هل ندمتّ ؟ آیا پشیمان شدی ؟
لماذا غفلتِ ؟ هل انتِ نادمة ؟ چرا غفلت کردی ؟ آیا تو پشیمانی ؟
لماذا انتِ مضطربة ؟ چرا تو سرگردان و پریشانی ؟
هل انتِ .... ؟ آیا تو ...... ؟
لماذا انتَ مضطرب ؟ چرا تو سرگردان و پریشانی ؟
هل انتَ .... ؟ آیا تو ... ؟
فتح الاب عینه و نظر الیهما بحسرة .
پدر چشمش را باز کرد و با حسرت به آن دو نگاه کرد .
فتحت الام عینها و نظرت الیهما بحسرة .
مادر چشمش را باز کرد و با حسرت به آن دو نگاه کرد .
ندم سلمان ..... ندمت سمیة ...
سلمان پشیمان شد .... سمیة پشیمان شد ..
ولکن و اما
هل للندامة فائدة ؟ آیا پشیمانی فایده ای دارد ؟
ترجمه درس سوم پایه دوم راهنمایی (نتیجة العمل
ترجمه درس سوم پایه دوم راهنمایی (نتیجة العمل)
الدرس الثالث : درس سوم
نتیجة العمل : نتیجه کار
فی ایام الشتاء در روزهای زمستان
ایها الاصدقاء .... یا اهل الغابة ... یا ایتها الحیوانات
ای دوستان ... ای اهل جنگل .... ای حیوانات
الیوم ضیافة فی بیت الاسد ... امروز در خانه شیر مهمانی است ..
فی الطریق در راه
الحمامة و البومة قد ذهبتا . کبوتر و جغد رفته اند .
بعد دقائق ... بعد از چند دقیقه
الزرافة و الغزالة وصلتا الی بیت الاسد . زرافه و آهو به خانه شیر رسیدند .
وفی الطریق کان الحمار و الثعلب و الذئب . و الاغ و روباه وگرگ در راه بودند .
هم عجبوا و قالوا : آنها تعجب کردند و گفتند :
عجیب .. عجیب ... هذه ضیافة عظیمة . جمیع الحیوانات فی هذه الضیافة .
عجیب است .. عجیب است .. این یک مهمانی بزرگ است . همه حیوانات در این مهمانی اند .
عندما وصلوا الی بیت الاسد جاء الاسد لاستقبال الحیوانات
هنگامی که به خانه شیر رسیدند شیر به استقبال حیوانات آمد .
الحمار و الثعلب جلسا قرب الاسد و اکلا من الفواکه و الاطعمة والاسد اکل معهما ایضاً .
الاغ و روباه نزدیک شیر نشستند و از میوه ها و غذاها خوردند و شیر هم همراه آن دو خورد .
ثم نهض الثعلب و قال : سپس روباه برخاست و گفت :
مرحبا بالاسد علی هذه الضیافة فی هذا الفصل
آفرین به (بر) شیر برای این مهمانی در این فصل
وفی بیت الاسد و درخانه شیر
عجب الذئب کثیرا من هذه الضیافة . گرگ از این مهمانی بسیار تعجب کرد .
کیف جمع الاسد هذه الاطعمة ؟ چگونه شیر این غذاها را جمع کرد ؟
إنه قوی و هو سلطان الغابة ... به درستی که او نیرومند است و او سلطان جنگل است .
فهم الثعلب و نظر الی الذئب : روباه فهمید و به گرگ نگاه کرد :
لا ... لا .. هذا الامر نتیجة جهده . نه .. نه .. این امر نتیجه تلاش او است .
فی بیت النملة و النحلة و الفارة ایضاً طعام کثیر .
در خانه مورچه و زنبور و موش هم غذای زیادی است .
هنّ جهدن کثیرا . آنها بسیار تلاش کردند .
و جمعن الطعام لهذا الفصل . و غذا را برای این فصل جمع کردند .
هذا الامر نتیجة الجهد و العمل . این امر نتیجه تلاش و کار است .
ترجمه الدرس الثانی . درس دوم پایه دوم راهنمایی
ترجمه الدرس الثانی . درس دوم پایه دوم راهنمایی
الدرس الثانی : درس دم
هل جزاء الاحسان الا الاحسان ؟ آیا پاداش نیكی به جز نیكی است ؟
ذهبت غزالة الی بركة ماء وشربت منها . آهویی به سوی آبگیرآبی رفت و از آن نوشید .
ثمّ وقفت قلیلا تحت الشجرة . سپس كمی زیر درخت ایستاد
فی هذاالوقت دراین وقت
نظرت الی البركة.... هذا شیء عجیب به آبگیر نگاه كرد ... این چیزی شگفت انگیز است
من هو ؟ من هی ؟ او كیست ؟ اوكیست؟(مونث)
هل هو غراب ؟ هل هی حمامة ؟ آیا او كلاغ است ؟ آیا او كبوتر است ؟
لماذا وقعت فی الماء ؟ چرا در آب افتاد؟
لا..لا..لیس فی البركة شیء . نه .. نه .. در آبگیر چیزی نیست
بعد لحظات بعد از چند لحظه
سمعت صوتا صدایی شنید
النجدة ... النجدة كمك ... كمك
فقربت من البركة پس نزدیك آبگیر شد
عجیب ... ایها الغراب! عجیب است .. ای كلاغ !
ماذا حدث ؟ چه اتفاقی افتاد ؟
آه .. النجدة .. النجدة آه .. كمك ... كمك
فخرج الغراب من البركة بمساعدة الغزالة پس كلاغ به كمك آهو از آبگیر خارج شد
عندما خرج الغراب ، شكر الغزالة . ثمّ ذهب. هنگامی كه كلاغ خارج شد از آهو تشكر كرد .سپس رفت
فی یوم من الایام درروزی از روزها
جاء الصیاد الی الغابة . فوقع نظره الی الغزالة .
یك شكارچی به جنگل آمد . پس نگاهش به آهو افتاد
حسناً . حسناً . هذا طعام لذیذ خوب است . بسیارخوب . این غذایی خوشمزه است
فقصد صیدها پس تصمیم به شكارش گرفت
علم الغراب كلاغ دانست
فحمل حجارة من سجیل .. پس سنگ هایی از گلوله ای گلی برداشت
وقذف الحجارة علی رأسه وسنگ ها را روی سرش انداخت (پرتاب كرد)
فصرخ الصیاد و هربت الغزالة پس شكارچی فریاد زد و آهو گریخت (فرار كرد)
حالا می رسیم به اون بچه خوبه
اونی كه میگه :
چی یاد گرفته از این درس ؟
درعبارت فوقع نطره ..... كلمه نظراسم است یا فعل ؟
ترجمه درس اول پایه دوم راهنمایی (الصدق والمكر )
ترجمه درس اول پایه دوم راهنمایی (الصدق والمكر )
الدرس الاول : درس اول
الصدق والمكر : راستی و حیله
كان الرجلان فی مدینة . دومرد در شهری بودند .
مكار و ساذج حیله گر و ساده لوح
ذهب هذان الرجلان الی خارج المدینة . این دومردبه بیرون از شهر رفتند .
وبعد مدة كسبا اموالا كثیرة . وبعد از مدتی پول های بسیاری به دست آوردند .
قال الساذج : ساده لوح گفت :
نأخذ قسما من الاموال و ندفن الباقی تحت هذه الشجرة .
بخشی از پول ها را برمیداریم و بقیه را زیر این درخت پنهان می كنیم .
فقبل صدیقه . پس دوستش پذیرفت .
بعد ایام چند روز بعد
ذهب المكار و اخذ الاموال حیله گر رفت و پول ها را برداشت .
وبعد مدة وبعد از مدتی
جاء صدیقه وقال : انا محتاج الی مال .. نذهب ونأخذ الاموال .
دوستش آمد و گفت : منبه پول نیاز دارم . برویم و پول ها را برداریم .
فذهبا معا . پس باهم رفتند .
وعندما وصلا الی تلك الشجرة ما وجدا الاموال .
وهنگامی كه به آن درخت رسیدند پول ها را نیافتند .
عجیب .. ها .. انتَ سرقتَ الاموال عجیب است هان ! تو پول ها را دزدیدی .
كلا .. والله .... لا هرگز .. به خدا سوگند .. نه
نعم ... السارقون هكذا . بله .. دزدان این چنینند .
فذهبا عند القاضی . پس نزد قاضی رفتند .
من سرق الاموال ؟ چه كسی پول ها را دزدید ؟
والله .. إنّ هذا الرجل سرق الاموال . به خدا سوگند . قطعا این مرد پول ها را دزدید .
هل عندك شاهد ؟ آیا شاهدی داری ؟
نعم ... الشجرة ... بله .. درخت ..
تعجبّ القاضی . قاضی تعجب كرد ..
بعدیوم : ذهب القاضی عند الشجرة . روز بعد قاضی نزد درخت رفت
ایتها الشجرة ! من سرق الاموال ؟ ای درخت ! چه كسی پول ها را دزدید؟
فسمع صوتا . پس صدایی شنید .
ذلك الرجل سرق الاموال . آن مرد پول ها را دزدید .
تعجب ّ القاضی كثیرا . قاضی بسیار تعجب كرد .
وعلم أنّ شخصا داخل الشجرة . فأمر بجمع الحطب وأشعل النار حول الشجرة .
ودانست كه شخصی درون درخت است و پس دستور به جمع آوری هیزم داد و آتشی
را پیرامون درخت برافروخت .
فخاف ذلك الشخص وخرج منها . پس آن شخص ترسید و از آن خارج شد .
فظهر المكر و افتضح المكار . پس حیله آشكار شد و حیله گر رسوا شد .
ترجمه الدرس الحادی عشر (درس یازدهم ) پایه دوم راهنمایی
ترجمه الدرس الحادی عشر (درس یازدهم ) پایه دوم راهنمایی
الدرس الحادی عشر : درس یازدهم
مَن یحفظ یوسف ؟ چه کس از یوسف محافظت میکند ؟
یعقوب یحبب یوسف کثیرا یعقوب ، یوسف را بسیار دوست دارد .
وجد فی یوسف صفات حسنة ... در یوسف خصوصیات نیکویی یافت
اما اخوة یوسف اما برادران یوسف
فیحسدون پس حسودی می کنند (حسادت می ورزند )
لماذا ابونا یحب یوسف کثیرا چرا پدرمان یوسف را بسیار دوست دارد ؟
لاأقدر . تحمّل هذا الامر صعب نمیتوانم . تحمل کردن این کار(امر) سخت است .
أنا اقتل یوسف من یوسف را میکشم .
لا.. نحن اولاد النبی .... لا نقتل نه ... ما فرزندان پیامبریم ... نمیکشیم ..
بل نترک یوسف علی طریق القوافل بلکه یوسف را بر سر راه کاروان ها رها می کنیم .
الذئب یأکل الطفل گرگ بچه را می خورد
فنجعل یوسف فی البئر ... و الناس یأخذونه
پس یوسف را درچاه میگذاریم و مردم اورا برمیدارند .
طیب ... طیب .. نحن موافقون خوب است .. خوب است... ما موافقیم
فی بیت یعقوب در خانه یعقوب
یا ابانا.... یوسف طفل یحبّ اللعب ....
ای پدر ما .. یوسف یک کودک است که بازی کردن را دوست دارد ..
نحن نذهب الی الصحراء دائما و هو وحید فی البیت
ما همواره به صحراء میرویم و او در خانه تنها است
یا یوسف ! هل تحبّ اللعب فی الصحراء ؟
ای یوسف! آیا بازی در صحرا را دوست داری ؟
نعم ... نعم ... بله ... بله ..
أنا قلق .. فی الصحراء ذئاب ... أنا ... من نگرانم .. گرگ هایی در صحرا هستند .... من ...
یاابانا... نحن نحفظ یوسف .... نحن اشدّاء
ای پدر ما ... ما از یوسف محافظت می کنیم .. ما نیرومندیم ..
لا بأس اشکالی ندارد
فذهبوا الی الصحراء پس به صحرا رفتند
قرب البئر نزدیک چاه
علم یوسف نیة إخوته فبدأ بالبکاء
یوسف نیت و قصد برادرانش را دانست پس شروع به گریه کرد
لماذا تفعلون هکذا ؟ ماذا فعلتُ ؟
چرا اینچنین می کنید ؟ چکار کردم ؟
یا اخوتی ! ما هو ذنبی ؟ یا اخی ! اخی
ای برادرانم ! گناه من چیست ؟ ای برادرم ... برادرم
لا فائدة ... قد دخل الشیطان فی قلوب اخوة یوسف
هیچ فایده ای ندارد .. شیطان در قلب های برادران یوسف وارد شده است
فجعلوا یوسف فی البئر و ذهبوا
پس یوسف را در چاه گذاشتند و رفتند
ها .. الخلاص... من شرّ یوسف هان ... رهایی ... از شر یوسف
الیوم نحن فی الراحة ما امروز در آسایش و راحتی هستیم
اما التقدیر الالهی فقد جعل یوسف بعد سنوات حاکم مصر
اما قضا و قدر و سرنوشت خدایی یوسف را بعد از جند سال فرمانروای مصر قرارداد
فوقع ما وقع پس شد آنچه شد .
خوب با این درس ، کتاب شما در حقیقت به اتمام رسیده و درس لعدی یک چند تایی تمرین دوره ای است .
امسال شما فعل ها رو با ضمایرشون یادگرفتید . البته افعال ماضی و مضارع .
والبته که اصل هم همین است چون شما هر فعل دیگه ای رو که بخواهید بسازید باید با اینها آشنا باشید .
سال قبل هم اسم ها رو یاد گرفته بودید . حالا خدا وکیلی بگید ببینم با اسم ها و فعل هایی که یاد گرفتید چند تا جمله میتونید بسازید ؟
این درس هم راجع به افعال متکلم بود اما در مضارع .
نکته مهم در مخاطب و متکلم این است که بتونند با هم پرسش و پاسخ داشته باشند . اون چیزی که متاسفانه در مبحث اموزش زبان عربی یا انگلیسی مورد بی مهری واقع شده است .
اما سوالات :
چرا تو ترجمه لافائدة ، آوردیم هیچ فایده ای
چرا تو عبارت یوسف طفل یحب اللعب ، معنای که رو اوردیم . این معنا از کجا اومد ؟
مفرد کلمه اشداء و سنوات چی میشه ؟
اخوة جمع چه کلمه ای است ؟ آیا جمع دیگری هم دارد ؟
عبارت ماهو ذنبی رو با عبارت ماهی الحیلة که در درس قبل بود مقایسه کنید . چه اتفاقی افتاده /
عبارت نحن موافقون رو به مونث برش گردونید .
مترادف کلمه صعب ، چی میشه ؟
ترجمه الدرس التاسع ( درس نهم ) پایه دوم راهنمایی
ترجمه الدرس التاسع ( درس نهم ) پایه دوم راهنمایی
الدرس التاسع : درس نهم
طوبی لک : خوشا به حالت
یا زکریا! انتَ مسئول عن تربیة مریم .... هی وحیدة .. جائعة .
ای زکریا! تو مسئول تربیت مریم هستی .. او تنهااست ... گرسنه است
لماذا لاتذهب الیها ... ؟ انتَ ....
چرا به سویش نمیروی / تو ...
فجأة ناگهان
نهض زکریا و سأل زوجته : زکریا برخاست و از همسرش پرسید :
هل لنا شیء من الاطعمة و الفواکه ؟ آیا چیزی از میوه ها و غذاها داریم ؟
لمَن ؟ برای چه کسی
لمریم . برای مریم
آه ... نعم .. متی تذهب ؟ آه . بله ... چه وقت (کی) میروی ؟
الآن
مریم بنت عابدة عفیفة صالحة.... هی فی صومعة فی بیت المقدس .. مشغولة بالعبادة
مریم دخترپاکدامن شایسته ای است .. او در عبادتگاهی در بیت المقدس .. مشغول عبادت کردن است
و فی الطریق و درراه
یامریم ! انتِ وحیدة ... ماذا تفعلین ؟ ای مریم ! تو تنهایی ... چکار میکنی ؟
المجتمع فاسد ... هل تقدرین علی اصلاح المجتمع ؟
جامعه فاسد است ... آیا توانایی اصلاح جامعه را داری ؟ (قادر به اصلاح جامعه هستی)
وصل زکریا الی الصومعة ... کانت مریم مشغولة بالعبادة
زکریا به عبادتگاه رسید ... مریم مشغول عبادت کردن بود
طوبی لک یا مریم خوش به حالت ای مریم
فجأة ناگهان
وقع نظره علی طبق مملوء من الفواکه و الاطعمة
نگاهش به بشقاب پر از غذاها و میوه ها افتاد
فسأل متعجبا پس با تعجب پرسید
بنیتی! هل تخرجین من المعبد عادة ؟ دخترکم ! ایا معمولا از عبادتگاه خارج میشوی /
لا نه
فمِن این هذه الفواکه و الاطعمة ؟ پس این میوه ها و غذاها از کجاست /
إنّ ربی رحیم قطعا پروردگار من مهربان است
ألاتعلم أنّ الله رب العالمین ایا نمیدانی که خدا پروردگار جهانیان است
و یرزق عباده کیفما یشاء و بندگانش را هرطور بخواهد روزی می دهد ..
فهذا من عند ربّی پس این از جانب (نزد) پروردگارم است
کبرت مریم و ولدت عیسی .. فوقع ما وقع
مریم بزرگ شد و عیسی را به دنیا آورد ... پس شد آنچه شد
باز هم بخش سوالات
اول اینکه :
آیا در عبارت ألاتعلم ...... میتونستیم به جای کلمه أبه معنی آیا از هل استفاده کنیم
دوم : در عبارت وقع نظرُهُ علی ... کلمه نظر اسم است یا فعل . چرا ؟
سوم : کلمه تذهب رو از کجا می فهمید که للغائبة است (مفرد مونث غایب ) یا للمخاطب است (مفرد مذکر مخاطب)
یک مثال براش میزنم خودتون بگید "
مریم تذهب الی البیت / یا زکریا ! تذهب الی البیت .
هی ترجع / انتَ ترجع
و همینطور در فعل های تذهبان که در سه صیغه مشترک لفظی هستند .
سوال بعد :
مفرد کلمات الفواکه / الاطعمة / عباد چی میشه
در عبارت ولدت عیسی ، چرا در ترجمه میگیم عیسی را به دنیا آورد و نمیگیم : عیسی به دنیا آمد
توجه داشته باشید همونطوری که تو درس قرانتون هم خوندید کلمه ل + ضمیر متصیل معنی داشتن رو میده . همینطور کلمه عند+ ضمیرمتصل
مثل : لنا : داریم / له : دارد / لی : دارم / لک : داری / عندی : دارم / عندهما : دارند / عندها : دارد
و یک مرود دیگر ، یادتون باشد که فعل های مضارع در مخاطب حرف مضارعشون (ت ) است . و اگر یادتون رفت که مفرد مونث مخاطب تقدرین است یا تقدرن ، یادتون بیفته که خانمه چون تنهاست و زورش نمیرسه میگه ای ای ای ای ( ادا در میاره و دهنش رو کج میکنه ) ولی وقتی با همدیگه هستند زورشون زیاد میشه و همش میگن : نَ
الدرس التاسع : درس نهم
طوبی لک : خوشا به حالت
یا زکریا! انتَ مسئول عن تربیة مریم .... هی وحیدة .. جائعة .
ای زکریا! تو مسئول تربیت مریم هستی .. او تنهااست ... گرسنه است
لماذا لاتذهب الیها ... ؟ انتَ ....
چرا به سویش نمیروی / تو ...
فجأة ناگهان
نهض زکریا و سأل زوجته : زکریا برخاست و از همسرش پرسید :
هل لنا شیء من الاطعمة و الفواکه ؟ آیا چیزی از میوه ها و غذاها داریم ؟
لمَن ؟ برای چه کسی
لمریم . برای مریم
آه ... نعم .. متی تذهب ؟ آه . بله ... چه وقت (کی) میروی ؟
الآن
مریم بنت عابدة عفیفة صالحة.... هی فی صومعة فی بیت المقدس .. مشغولة بالعبادة
مریم دخترپاکدامن شایسته ای است .. او در عبادتگاهی در بیت المقدس .. مشغول عبادت کردن است
و فی الطریق و درراه
یامریم ! انتِ وحیدة ... ماذا تفعلین ؟ ای مریم ! تو تنهایی ... چکار میکنی ؟
المجتمع فاسد ... هل تقدرین علی اصلاح المجتمع ؟
جامعه فاسد است ... آیا توانایی اصلاح جامعه را داری ؟ (قادر به اصلاح جامعه هستی)
وصل زکریا الی الصومعة ... کانت مریم مشغولة بالعبادة
زکریا به عبادتگاه رسید ... مریم مشغول عبادت کردن بود
طوبی لک یا مریم خوش به حالت ای مریم
فجأة ناگهان
وقع نظره علی طبق مملوء من الفواکه و الاطعمة
نگاهش به بشقاب پر از غذاها و میوه ها افتاد
فسأل متعجبا پس با تعجب پرسید
بنیتی! هل تخرجین من المعبد عادة ؟ دخترکم ! ایا معمولا از عبادتگاه خارج میشوی /
لا نه
فمِن این هذه الفواکه و الاطعمة ؟ پس این میوه ها و غذاها از کجاست /
إنّ ربی رحیم قطعا پروردگار من مهربان است
ألاتعلم أنّ الله رب العالمین ایا نمیدانی که خدا پروردگار جهانیان است
و یرزق عباده کیفما یشاء و بندگانش را هرطور بخواهد روزی می دهد ..
فهذا من عند ربّی پس این از جانب (نزد) پروردگارم است
کبرت مریم و ولدت عیسی .. فوقع ما وقع
مریم بزرگ شد و عیسی را به دنیا آورد ... پس شد آنچه شد
باز هم بخش سوالات
اول اینکه :
آیا در عبارت ألاتعلم ...... میتونستیم به جای کلمه أبه معنی آیا از هل استفاده کنیم
دوم : در عبارت وقع نظرُهُ علی ... کلمه نظ
نویسنده : علی ابادی |
نظرات (0)
ترجمه الدرس التاسع ( درس نهم ) پایه دوم راهنمایی
الدرس التاسع : درس نهم
طوبی لک : خوشا به حالت
یا زکریا! انتَ مسئول عن تربیة مریم .... هی وحیدة .. جائعة .
ای زکریا! تو مسئول تربیت مریم هستی .. او تنهااست ... گرسنه است
لماذا لاتذهب الیها ... ؟ انتَ ....
چرا به سویش نمیروی / تو ...
فجأة ناگهان
نهض زکریا و سأل زوجته : زکریا برخاست و از همسرش پرسید :
هل لنا شیء من الاطعمة و الفواکه ؟ آیا چیزی از میوه ها و غذاها داریم ؟
لمَن ؟ برای چه کسی
لمریم . برای مریم
آه ... نعم .. متی تذهب ؟ آه . بله ... چه وقت (کی) میروی ؟
الآن
مریم بنت عابدة عفیفة صالحة.... هی فی صومعة فی بیت المقدس .. مشغولة بالعبادة
مریم دخترپاکدامن شایسته ای است .. او در عبادتگاهی در بیت المقدس .. مشغول عبادت کردن است
و فی الطریق و درراه
یامریم ! انتِ وحیدة ... ماذا تفعلین ؟ ای مریم ! تو تنهایی ... چکار میکنی ؟
المجتمع فاسد ... هل تقدرین علی اصلاح المجتمع ؟
جامعه فاسد است ... آیا توانایی اصلاح جامعه را داری ؟ (قادر به اصلاح جامعه هستی)
وصل زکریا الی الصومعة ... کانت مریم مشغولة بالعبادة
زکریا به عبادتگاه رسید ... مریم مشغول عبادت کردن بود
طوبی لک یا مریم خوش به حالت ای مریم
فجأة ناگهان
وقع نظره علی طبق مملوء من الفواکه و الاطعمة
نگاهش به بشقاب پر از غذاها و میوه ها افتاد
فسأل متعجبا پس با تعجب پرسید
بنیتی! هل تخرجین من المعبد عادة ؟ دخترکم ! ایا معمولا از عبادتگاه خارج میشوی /
لا نه
فمِن این هذه الفواکه و الاطعمة ؟ پس این میوه ها و غذاها از کجاست /
إنّ ربی رحیم قطعا پروردگار من مهربان است
ألاتعلم أنّ الله رب العالمین ایا نمیدانی که خدا پروردگار جهانیان است
و یرزق عباده کیفما یشاء و بندگانش را هرطور بخواهد روزی می دهد ..
فهذا من عند ربّی پس این از جانب (نزد) پروردگارم است
کبرت مریم و ولدت عیسی .. فوقع ما وقع
مریم بزرگ شد و عیسی را به دنیا آورد ... پس شد آنچه شد
باز هم بخش سوالات
اول اینکه :
آیا در عبارت ألاتعلم ...... میتونستیم به جای کلمه أبه معنی آیا از هل استفاده کنیم
دوم : در عبارت وقع نظرُهُ علی ... کلمه نظر اسم است یا فعل . چرا ؟
سوم : کلمه تذهب رو از کجا می فهمید که للغائبة است (مفرد مونث غایب ) یا للمخاطب است (مفرد مذکر مخاطب)
یک مثال براش میزنم خودتون بگید "
مریم تذهب الی البیت / یا زکریا ! تذهب الی البیت .
هی ترجع / انتَ ترجع
و همینطور در فعل های تذهبان که در سه صیغه مشترک لفظی هستند .
سوال بعد :
مفرد کلمات الفواکه / الاطعمة / عباد چی میشه
در عبارت ولدت عیسی ، چرا در ترجمه میگیم عیسی را به دنیا آورد و نمیگیم : عیسی به دنیا آمد
توجه داشته باشید همونطوری که تو درس قرانتون هم خوندید کلمه ل + ضمیر متصیل معنی داشتن رو میده . همینطور کلمه عند+ ضمیرمتصل
مثل : لنا : داریم / له : دارد / لی : دارم / لک : داری / عندی : دارم / عندهما : دارند / عندها : دارد
و یک مرود دیگر ، یادتون باشد که فعل های مضارع در مخاطب حرف مضارعشون (ت ) است . و اگر یادتون رفت که مفرد مونث مخاطب تقدرین است یا تقدرن ، یادتون بیفته که خانمه چون تنهاست و زورش نمیرسه میگه ای ای ای ای ( ادا در میاره و دهنش رو کج میکنه ) ولی وقتی با همدیگه هستند زورشون زیاد میشه و همش میگن : نَ
الدرس التاسع : درس نهم
طوبی لک : خوشا به حالت
یا زکریا! انتَ مسئول عن تربیة مریم .... هی وحیدة .. جائعة .
ای زکریا! تو مسئول تربیت مریم هستی .. او تنهااست ... گرسنه است
لماذا لاتذهب الیها ... ؟ انتَ ....
چرا به سویش نمیروی / تو ...
فجأة ناگهان
نهض زکریا و سأل زوجته : زکریا برخاست و از همسرش پرسید :
هل لنا شیء من الاطعمة و الفواکه ؟ آیا چیزی از میوه ها و غذاها داریم ؟
لمَن ؟ برای چه کسی
لمریم . برای مریم
آه ... نعم .. متی تذهب ؟ آه . بله ... چه وقت (کی) میروی ؟
الآن
مریم بنت عابدة عفیفة صالحة.... هی فی صومعة فی بیت المقدس .. مشغولة بالعبادة
مریم دخترپاکدامن شایسته ای است .. او در عبادتگاهی در بیت المقدس .. مشغول عبادت کردن است
و فی الطریق و درراه
یامریم ! انتِ وحیدة ... ماذا تفعلین ؟ ای مریم ! تو تنهایی ... چکار میکنی ؟
المجتمع فاسد ... هل تقدرین علی اصلاح المجتمع ؟
جامعه فاسد است ... آیا توانایی اصلاح جامعه را داری ؟ (قادر به اصلاح جامعه هستی)
وصل زکریا الی الصومعة ... کانت مریم مشغولة بالعبادة
زکریا به عبادتگاه رسید ... مریم مشغول عبادت کردن بود
طوبی لک یا مریم خوش به حالت ای مریم
فجأة ناگهان
وقع نظره علی طبق مملوء من الفواکه و الاطعمة
نگاهش به بشقاب پر از غذاها و میوه ها افتاد
فسأل متعجبا پس با تعجب پرسید
بنیتی! هل تخرجین من المعبد عادة ؟ دخترکم ! ایا معمولا از عبادتگاه خارج میشوی /
لا نه
فمِن این هذه الفواکه و الاطعمة ؟ پس این میوه ها و غذاها از کجاست /
إنّ ربی رحیم قطعا پروردگار من مهربان است
ألاتعلم أنّ الله رب العالمین ایا نمیدانی که خدا پروردگار جهانیان است
و یرزق عباده کیفما یشاء و بندگانش را هرطور بخواهد روزی می دهد ..
فهذا من عند ربّی پس این از جانب (نزد) پروردگارم است
کبرت مریم و ولدت عیسی .. فوقع ما وقع
مریم بزرگ شد و عیسی را به دنیا آورد ... پس شد آنچه شد
باز هم بخش سوالات
اول اینکه :
آیا در عبارت ألاتعلم ...... میتونستیم به جای کلمه أبه معنی آیا از هل استفاده کنیم
دوم : در عبارت وقع نظرُهُ علی ... کلمه نظر اسم است یا فعل . چرا ؟
سوم : کلمه تذهب رو از کجا می فهمید که للغائبة است (مفرد مونث غایب ) یا للمخاطب است (مفرد مذکر مخاطب)
یک مثال براش میزنم خودتون بگید "
مریم تذهب الی البیت / یا زکریا ! تذهب الی البیت .
هی ترجع / انتَ ترجع
و همینطور در فعل های تذهبان که در سه صیغه مشترک لفظی هستند .
سوال بعد :
مفرد کلمات الفواکه / الاطعمة / عباد چی میشه
در عبارت ولدت عیسی ، چرا در ترجمه میگیم عیسی را به دنیا آورد و نمیگیم : عیسی به دنیا آمد
توجه داشته باشید همونطوری که تو درس قرانتون هم خوندید کلمه ل + ضمیر متصیل معنی داشتن رو میده . همینطور کلمه عند+ ضمیرمتصل
مثل : لنا : داریم / له : دارد / لی : دارم / لک : داری / عندی : دارم / عندهما : دارند / عندها : دارد
و یک مرود دیگر ، یادتون باشد که فعل های مضارع در مخاطب حرف مضارعشون (ت ) است . و اگر یادتون رفت که مفرد مونث مخاطب تقدرین است یا تقدرن ، یادتون بیفته که خانمه چون تنهاست و زورش نمیرسه میگه ای ای ای ای ( ادا در میاره و دهنش رو کج میکنه ) ولی وقتی با همدیگه هستند زورشون زیاد میشه و همش میگن : نَ
الدرس التاسع : درس نهم
طوبی لک : خوشا به حالت
یا زکریا! انتَ مسئول عن تربیة مریم .... هی وحیدة .. جائعة .
ای زکریا! تو مسئول تربیت مریم هستی .. او تنهااست ... گرسنه است
لماذا لاتذهب الیها ... ؟ انتَ ....
چرا به سویش نمیروی / تو ...
فجأة ناگهان
نهض زکریا و سأل زوجته : زکریا برخاست و از همسرش پرسید :
هل لنا شیء من الاطعمة و الفواکه ؟ آیا چیزی از میوه ها و غذاها داریم ؟
لمَن ؟ برای چه کسی
لمریم . برای مریم
آه ... نعم .. متی تذهب ؟ آه . بله ... چه وقت (کی) میروی ؟
الآن
مریم بنت عابدة عفیفة صالحة.... هی فی صومعة فی بیت المقدس .. مشغولة بالعبادة
مریم دخترپاکدامن شایسته ای است .. او در عبادتگاهی در بیت المقدس .. مشغول عبادت کردن است
و فی الطریق و درراه
یامریم ! انتِ وحیدة ... ماذا تفعلین ؟ ای مریم ! تو تنهایی ... چکار میکنی ؟
المجتمع فاسد ... هل تقدرین علی اصلاح المجتمع ؟
جامعه فاسد است ... آیا توانایی اصلاح جامعه را داری ؟ (قادر به اصلاح جامعه هستی)
وصل زکریا الی الصومعة ... کانت مریم مشغولة بالعبادة
زکریا به عبادتگاه رسید ... مریم مشغول عبادت کردن بود
طوبی لک یا مریم خوش به حالت ای مریم
فجأة ناگهان
وقع نظره علی طبق مملوء من الفواکه و الاطعمة
نگاهش به بشقاب پر از غذاها و میوه ها افتاد
فسأل متعجبا پس با تعجب پرسید
بنیتی! هل تخرجین من المعبد عادة ؟ دخترکم ! ایا معمولا از عبادتگاه خارج میشوی /
لا نه
فمِن این هذه الفواکه و الاطعمة ؟ پس این میوه ها و غذاها از کجاست /
إنّ ربی رحیم قطعا پروردگار من مهربان است
ألاتعلم أنّ الله رب العالمین ایا نمیدانی که خدا پروردگار جهانیان است
و یرزق عباده کیفما یشاء و بندگانش را هرطور بخواهد روزی می دهد ..
فهذا من عند ربّی پس این از جانب (نزد) پروردگارم است
کبرت مریم و ولدت عیسی .. فوقع ما وقع
مریم بزرگ شد و عیسی را به دنیا آورد ... پس شد آنچه شد
باز هم بخش سوالات
اول اینکه :
آیا در عبارت ألاتعلم ...... میتونستیم به جای کلمه أبه معنی آیا از هل استفاده کنیم
دوم : در عبارت وقع نظرُهُ علی ... کلمه نظ
نویسنده : علی ابادی |
نظرات (0)