زمان جاری : شنبه 23 تیر 1403 - 10:44 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 74
نویسنده پیام
aaaa آفلاین



عضویت: 10 /10 /-622


پذیرایی از میهمان

یزیدبن مهلب با پسر خود از زندان عمربن عبدالعزیز فرار کردند. بعد از مسافتی به خیمه ای رسیدند، پیرزالی درآن بود.

بر او وارد شدند. پیر آن ها را پذیرفت و بزغاله ای پخت و نزد آن ها گذاشت.

بعد از صرف غذا یزید از پسر خود پرسید: برای خرج با خود چه داری؟

پسرگفت: یک صددینار.

او گفت: همه را به پیرزال بده!

پسر گفت: این عجوزه به اندک راضی می شود و تو را هم که نمی شناسد. او گفت: اگر او به اندک راضی می شود من راضی نمی شوم، اگر او مرا نمی شناسد من که خود را می شناسم!


یکشنبه 13 اسفند 1391 - 14:24
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از aaaa به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: hossein &
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :

theme designed for MyBB | RTL by MyBBIran.com